Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-08@06:53:06 GMT

شاعر لب‌دوخته؛ حقیقت یا شایعه!

تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۹۵۹۸۲

شاعر لب‌دوخته؛ حقیقت یا شایعه!

«مگر لب‌های من کرباس بود که بدوزند؟!» این پاسخ فرخی یزدی به پرسش انور خامه‌ای درباره دوختن لبان او بوده و ادامه می‌دهد حاکم یزد تهدید کرده بود که دهانش را خواهم دوخت و منظورش خفه‌ کردن و خاموش ساختن فرخی بوده است.

به گزارش ایسنا،  ۲۵ مهر ۱۳۱۸  یعنی ۸۳ سال پیش میرزا محمد فرخی یزدی، شاعری که به شعرهای انتقادی‌ و اعتراضی مشهور بود و معروف است که به خاطر شعر انتقادی‌اش، لبانش دوخته شده بود، در زندان رضاشاه پهلوی خاموش شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 فرخی یزدی در سال ۱۲۶۷ شمسی در یزد به دنیا آمد و پس از طی تحصیلات متداول، در جوانی فضل و سوادی پیدا کرد. استعداد شاعری فرخی از همان پشت نیمکت مدرسه آغاز شد. ۱۵ ساله بود که به علت سرودن شعرهای انتقادی از مدرسه اخراج شد و چندی به کارگری پرداخت تا این که در اوان مشروطه به گروه آزادی‏‌خواهان پیوست. در ۲۱ سالگی با سرایش مسمطی، پرده از خیانت‌های حکومتگران وقت برداشت و مورد غضب حاکم یزد قرار گرفت؛ محمدعلی اسلامی ندوشن می‌گوید: «زمانی که من هنوز نوآموز دبستانی بودم، داستان فرخی یزدی را می‌شنیدم که بر سرِ زبان‌ها بود. می‌گفتند که چگونه به مناسبت شعری که در مدح آزادی گفته بود، ضیغم‌الدّوله بختیاری حاکم یزد دستور داد دهانش را بدوزند، و او همان‌گونه با دهان دوخته بر دیوار زندان نوشته بود: «به زندان نگردد اگر عمر طی/ من و ضیغم‌الدوله و ملک ری».

فرخی پس از دو ماه، از زندان شهربانی‏ یزد فرار کرد و پس از مدتی آوارگی، مقارن‏ کودتای سید ضیاء‌الدّین طباطبایی در سال ۱۲۹۹ به تهران آمد و مجددا با سرودن شعرهای انقلابی و آزادی‏‌خواهانه به مبارزه پرداخت. در سال ۱۳۰۰ روزنامه‏‌ای با عنوان «توفان» تأسیس‏ کرد و شعرهای خود را در آن منتشر کرد. شعرهای فرخی سخت مورد توجه آزادی‏خواهان قرار گرفت. البته اسلامی نُدوشن درباره شعرهای او گفته بود: «همان زمان شعرهای فرخی را خواندم که به نظرم نه خوب آمد و نه بد. این روزها باز مروری بر آن‌ها داشتم. به‌نظرم از شعر عشقی و عارف و حتی نسیم شمال، گیرایی کمتری دارد، ولی از لحاظ سیاسی و اجتماعی به همان درجه از اهمیت است. فرخی خود با زجری که در طول عمر کشید و زندگی پرتحرک دلیرانه‌ای که داشت، باید قدرش به عنوان یک رهرو راه آزادی ایران محفوظ بماند. تنوع شعرهای فرخی از همگنانش کمتر است. او غزلسرا و رباعی‌سراست و بیش از دیگران شعر را وسیله بیانِ مقصودِ سیاسی خود می‌داند، از این رو سبک روزنامه‌نگاری را با صنعت لفظی همراه می‌کند.

فرخی سوسیالیست‌مآب است و آرزوی استقرار حکومت کارگری از شعرهای او پیداست. با این حال، به هیچ‌وجه نمی‌شود گفت که شعر سوسیالیستی می‌سراید. مضمون‌های عمده شعر او همان‌هاست که نسیم و عشقی و عارف و بهار به کار برده‌اند؛ یعنی فقدانِ آزادی، شیوعِ ظلم و تبعیض، استیلای سرمایه‌داری و جهلِ مردم. فرخی بیش از هر چیز از آزادی حرف می‌زند. فی‌المثل: «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود ز جان شستم از برای آزادی».

با این همه، فرخی که در برابر قدرت سردار سپه تأمین جانی نداشت و مرتّب مورد حمله و سوء قصد قرار می‏‌گرفت اما  به رغم ۱۵ بار توقیف، حبس، شکنجه و زندان، تا سال ۱۳۰۷  توفان را چاپ کرد.

 فرخی یزدی در دوره هفتم مجلس شورای  ملی به نمایندگی مجلس درآمد. از همان آغاز بنای ناسازگاری و مخالفت با قوانین ضد مردمی، چپاول‌های دولتیان و ریخت و پاش‌ها را نهاد اما سرانجام هم ناچار شد برای حفظ جان خود در پایان دوره نمایندگی و پایان دوره مصونیت سیاسی، در مجلس تحصن کند. و چند روز مانده به پایان دوره، از ایران بگریزد. مدّتی در بین النّهرین و بغداد و مسکو و برلین به سر برد. فرخی در آلمان به وضع مالی بدی گرفتار بود و چون‏ عبد الحسین تیمور تاش (وزیر دربار رضا شاه) به او امان داد، به ایران آمد و در دربند شمیران در منزل یکی از نزدیکانش مخفی‏ شد. در آن ایّام به یکی از دوستانش‏ نوشت: «ای که پرسی تا به کی در بندِ دربندیم ما؟ تا که آزادی بُوَد در بند، در بندیم ما»

فرخی پس از مدّتی به دلیل شکایت یک کاغذفروش‏ بابت دین مالی مدتی دستگیر  و روانه زندان شد. این‏ شاعر مبارز و آزادی‏خواه یک عمر به زجر زندگی کرد. خود نیز اعتراف‏ می‏‌کند: «زندگی کردن من مُردن تدریحی بود / آن‏چه جان کَند تنم، عُمر حسابش کردم»

فرخی باوجود این‏ از مرام خود منصرف نشد و هر وقت فرصتی‏ پیدا کرد، شعری نوشت و در میان زندانیان‏ انتشار داد؛ تا این که در اواخر مهر ۱۳۰۸ در زندان به دست پزشک احمدی (پزشک‏ شهربانی رضا شاه پهلوی) به قتل رسید.(مسرت، حسین، ۱۳۸۷، « نام فرخی یزدی از تاریخ زدوده نخواهد شد»، جهان کتاب،صص ۳ و۴)

 انور خامه‌ای در مجله «گزارش اردیبهشت در سال ۱۳۷۹، در مقاله‌ای با عنوان «۲ سال با فرخی یزدی در زندان قصر» درباره او نوشته بود: زنده‌یاد فرخی از دوستان مرحوم پدرم شیخ یحیی کاشانی بود و در زمانی که او روزنامه طوفان را منتشر می‌کرد، پدرم رییس هیئت تحریریه روزنامه ایران بود و گاهی جلسات دوستانه‌ای با بعضی‌دیگر از روزنامه‌نگاران مانند مرحوم صفوی مدیر روزنامه «کوشش» و متعمد الاسلام رشتی مدیر روزنامه «وقت» و .. داشتند. من که در آن زمان شش یا هفت‌ سال داشتم گاهی همراه پدرم به این مجالس می‌رفتم ولی البته از صحبت‌های آن‌ها چیزی نمی‌فهمیدم.

 سال‌ها بعد، هنگامی که دانشجو بودم و برای مطالعه به کتابخانه ملی، که در آن زمان در خیابان ناصرخسرو و در ضلع جنوب شرقی دارالفنون قرار داشت، می‌رفتم، دوره روزنامه طوفان را مطالعه کردم و با افکار فرخی آشنا شدم. انتشار این روزنامه از شهریور ۱۳۰۰ شروع شده بود و یکی از چپ‌ترین روزنامه‌های آن دوران محسوب می‌شود. هر روز و در هر شماره یک رباعی از خود فرخی در بالای ستون وسط صفحه اول، یعنی جایی که روزنامه‌ها مهم‌ترین عنوان‌ها یا خبرها را می‌گذراند، به چاپ می‌رسید. این رباعی‌ها عموما حاوی گزنده‌ترین انتقادهای سیاسی و اجتماعی بود.

 همچنین اغلب در پایین صفحه اول غزلی که باز از خود فرخی بود چاپ می‌شد. موضوع این غزل‌ها هم عموما سیاسی و انتقادی بود.

 روزنامه طوفان به زودی با مشکلاتی مواجه شد. یک‌بار آن ر ا توقیف کردند و فرخی مجبور شد خودش آن را زیر بغل بگیرد و در خیابان‌های تهران بفروشد. بار دیگر خودش را زندانی کردند، اما فرخی با وجود این دشواری‌ها چند سال به انتشار آن ادامه داد. فرخی در جریان انتقال سلطنت از قاجاریه، از رضاشاه طرفداری می‌کرد. در  دوه هفتم به نمایندگان مجلس شورای ملی انتخاب شد. ولی در مجلس با انتقادات شدید خود از بعضی اقدامات دولت موج نارضایتی شاه را فراهم آورد. شدیدترین نطق او در رد لایحه‌ای بود که به بانک شاهی انگلیس اجازه می‌داد در ایران زمین و اموال غیر منقول بخرد.

 فرخی این لایحه را با جریان ورود کمپانی هند شرقی به هندوستان مشابه دانست و گفت این لایحه مقدمه مستعمره کردن ایران است و با تصویب آن فاتحه استقلال ما خوانده شده است. پس از آن دیگر به او اجازه ورود به مجلس را ندادند و پس از پایان عمر دوره هفتم چون مصونیت فرخی از بین رفته بود و امکان داشت او را بازداشت کنند، پنهانی از ایران گریخت و به شوروی رفت. لیکن چون در مسکو هم محیط را با افکار خود مساعد نیافت، به آلمان پناهنده شد.

در این هنگام یکی از دانشجویان ایرانی در آلمان بر اثر تضییقاتی که سفارت ایران برایش ایجاد کرده بودند، خودکشی کرد و این امر موجب اعتراض شدید دانشجویان ایرانی و روزنامه‌های هوادار آن‌ها شد و کار به دادرسی کشید. در این دادگاه دانشجویان معترض اظهار داشتند در ایران آزادی وجود ندارد و حکومت استبدادی برقرار است، به‌طوری که نمایندگان مجلس نیز تأمین ندارند تا عقیده خود ابراز کنند. آن‌ها فرار و پناهنده شدن فرخی را به عنوان دلیلی ارایه کردند. دادگاه فرخی را احضار کرد و فرخی صحت آن گفته دانشجویان را مورد تأیید قرار داد. در نتیجه دادگاه حکم محکومیت دولت ایران صادر کرد. این رویداد باعث اوج گرفتن آتش خشم رضاشاه نسبت به فرخی شد.

زنده یاد فرخی مدتی در آلمان اقامت داشت لیکن از لحاظ مالی و امکانات و محل زیست در مضیقه بود. دولت ایران از این وضع استفاده کرد و با دادن تأمین و قول و قرار او را راضی کرد به ایران بازگردد. فرخی فریب خورد و به ایران بازگشت. اما هنوز به تهران نرسیده، مجبور به اقامت اجباری در «بند» شد. روح آزرده شاعر انتقام این عهدشکنی را با سرودن غزلی معروف گرفت که این ابیات آن پس از گذشت سالیان دراز هنوز در یاد مانده است:

 ای که گفتی تا به کی دربند، دربندیم ما

 تا که آزادی بود دربند، دربندیم ما

کشتی ما را خدایا ناخدا درهم شکست

با وجود آنکه طوفان را خداوندیم ما

 در همین زندان قصر بود که با فرخی آشنا شدم. ما هر دو در بند ۲ زندانی بودیم. بند ۲ سابقه بدی داشت. در آغاز افتتاح زندان قصر این تنها بندی بود که به زندانیان سیاسی اختصاص داشت و از این رو مورد حراست ویژه‌ای قرار می‌گرفت. زندانیان آن در هر سلول یک‌ یا دو نفر بیشتر نبودند اما چند سال بعد وقتی ما را به این بند آوردند، در هر سلول سه و گاهی چهار نفر را جای دادند، جز دو سلول که فقط یک زندانی در آن بود: یکی از آن‌ها فرخی، دیگری که روبه‌روی آن قرار داشت حبیب‌الله رشیدیان پدر رشیدیان‌های معروف در زندانی بود. من در سلول چسبیده به دیوار سلول رشیدیان زندانی بودم، یعنی تقریبا روبه‌روی سلول فرخی.

 تیمورتاش را نیز ابتدا در همین بند زندانی می‌کنند، منتهی برای این‌که کاملا از زندانیان دیگر جدا باشد، چهار اطاق ته این بند را با دیواری از بقیه جدا می‌کنند. بدین‌سان سلول رشیدیان که پیش از آن، بنا به گفته زندانیان قدیمی، در میان بند قرار داشته بود، در انتهای بند یعنی چسبیده به آن دیوار واقع می‌شود. اما در آن چهار اطاقی که جدا کرده بودند نخست تیمورتاش و سپس سردار اسعد را می‌کشند

سرانجام روزی که فرخی را برای تهیه مقدمات قتلش به زندان موقت بازگرداندند، تقریبا همه ما و شاید خودش آن را پیش‌بینی می‌کردیم. وقتی اثاث مختصر او را از سلولش بردند، من به سلول خالی او رفتم، باور کنید تمام دیوارهای سلول از شعر و غزل سیاه شده بود.

زنده یاد فرخی از علوم جدید بهره‌ چندانی نداشت ولی از تحصیلات قدیمی، به ویژه آنچه مربوط به شعر و شاعری است برخوردار  بود. هیچ زبان خارجی نمی‌دانست و با آنکه چند سال در آلمان زیسته بود جز چند اصطلاح خیلی معمول مانند «گوتن تاگ» (روز بخیر)، «دانکه شون» (متشکر) چیزی نیاموخته بود. یکی از این اصطلاحات «آین مومن» (یک لحظه) بود و هر وقت کسی در سلول او را می‌کوفت به صدای بلند می‌گفت: «ای مومن، آین مومن».  تازه در زندان به فکر آموختن زبان آلمانی افتاده بود و یک کتاب مقدماتی آن را تهیه کرده بود و پیش آلمانی‌دان‌ها درس می‌خواند.

وقتی که زندانیان سیاسی تصمیم به اعتصاب غذای عمومی گرفتند، با نهایت صمیمیت به ما گفت: «دوستان من اقدام شما را ستایش می‌کنم و آرزو می‌کنم موفق شوید اما من طاقت گرسنگی کشیدن را ندارم.» بعد  به شیوه خودش (یعنی با سرودن شعر) با ما همکاری کرد.

هجویه‌ای که  زنده‌یاد فرخی از حاکم یزد کرده بود، معروف‌تر از آن است که به باز گفتن نیاز داشته باشد. اما داستان دوختن دهان او  که بسیار شایع است، بعضی از تاریخ‌نویسان نیز آن را واقعیت پنداشته‌اند، صحت ندارد. من خود که این موضوع را شنیده بودم، روزی در زندان از او پرسیم: آقای فرخی لب‌های شما را چطور دوختند؟ راستی خیلی درد داشت؟» با سادگی عادی خودش جواب داد: «مگر لب‌های من کرباس بود که بدوزند؟!» بعد توضیح داد که حاکم یزد تهدید کرده بود که دهانش را خواهم دوخت و منظورش خفه‌کردن و خاموش ساختن فرخی بوده است. در حقیقت لب‌های فرخی به طور طبیعی قدری کلفت‌تر و برآمده‌تر از حد معمول بود و این امر نیز از سوی بسیاری، همچون دلیل صحت آن شایعه تلقی می‌شد...»

انتهای پیام 

منبع: ایسنا

کلیدواژه: فرخی یزدی حاکم یزد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۹۵۹۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دستمزد نجومی سعید آقاخانی ؛ شایعه یا واقعیت

به گزارش پارس نیوز ، اخیراً بحث درباره ساختِ گران سریال در شبکه نمایش‌خانگی به سمتِ تلویزیون هم آمده است. یکی از تهیه‌کنندگان این‌طور گفته که هر قسمت 2 میلیارد تومان آب می‌خورد.

او کف برآورد یک سریال رده الف تلویزیون را بین 2 و 2.5 میلیارد تومان می‌داند؛ با وجود اینکه ممکن است برخی از سریال‌ها حتی با برآورد اولیه یک یا 1.5 میلیارد تومانی به ازای هر قسمت آغاز شوند، اما سالانه بسیاری از مجموعه‌ها در میانه تصویربرداری به الحاقیه بودجه می‌رسند و در ادامه به ارقام 2 تا 2.5 میلیارد تومانی به ازای هر قسمت می‌رسند.

حتی یکی از تهیه‌کنندگان سیما پرده از نرخ پایه تولید سریال الف در سال 1402 دقیقه‌ای 30 میلیون تومان برداشت. این گمانه‌زنی‌ها به سمتِ‌سریال‌های زیرخاکی و نون‌خ آمد. حتی برخی این‌طور اعلام کردند که سعید آقاخانی با دستمزد نجومی دوباره به تلویزیون آمده و حواشی‌ای خاص را به جان خریده است.

مهدی فرجی در واکنش به این گمانه‌زنی‌ها، بودجه عجیب و غریب و دستمزد نجومی سعید آقاخانی به خبرنگار تسنیم گفت: واقعاً بودجه این سریال به مانند بودجه‌های دیگر سریال‌های معمولی تلویزیون است. حتی یک ریال از میراث فرهنگی دریافت نکردیم. با بودجه صداوسیما که بسیار بودجه معمولی بود مثل دیگر سریال‌هایش این کار را ساختیم.

وی افزود: می‌گویند سعید آقاخانی دستمزد نجومی گرفته؟ این نکته را از همان «نون‌خ» اول هم می‌گفتند او در تیم نویسندگان، کارگردانی و بازیگری است برای هرکدام یک دستمزد می‌گیرد. اما آن موقع گفتم و الان هم می‌گویم دستمزد سعید آقاخانی مثل دستمزدهایی است که صداوسیما به همه پرداخت می‌کند. او برای «نون‌خ» که از نویسندگی تا مونتاژ حدوداً یک سریال درگیر کار بود رقمی که دریافت کرد حتی به مراتب از سریال «راز بقا» نمایش‌خانگی به مراتب کمتر بود. شاید برخی بپرسند چرا؟ چون آقاخانی به شاد کردن مردم علاقه‌مند است و این باور را دارد صداوسیما همچنان رسانه فراگیری است و مردم آن را می‌بینند.

فرجی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا سعید آقاخانی نسبت به اظهارنظر مجازی که داشته، «نون‌خ‌5» پایان مجموعه‌های «نون‌خ» است تجدیدنظری خواهد داشت، گفت:‌ نمی‌دانم واقعاً؛ یک مقدار باید جلو برویم و ببینیم ظرفیت‌های داستانی برای «نون‌خ6» پیدا می‌شود.

فرجی همچنین در خصوص احیای نهضت ساخت سریال‌های دنباله‌دار تلویزیون توسط سیمافیلم، خاطرنشان کرد: مهمترین موضوع در سریال‌هایی که چند فصله‌اند و به صورت سری ساخته می‌شوند، قصه است. حتماً باید به قصه به طور خاص و ویژه توجه کنیم، زیرا توجه به قصه و فیلمنامه، این ظرفیت را ایجاد می‌کند که مردم آن سریال را دوباره ببینند و دنبالش کنند. به هر حال این نوع سریال‌ها برای مردم یک نوع وابستگی ایجاد کرده که قصه و فیلمنامه خوب می‌تواند این خاطرات خوش و نوستالژی زیبا را برایشان تکرار کند.

او در پاسخ به این سؤال که نظرسنجی‌های تلویزیون را باور دارد که 70 درصدِ مردم تلویزیون می‌بینند، افزود: من گاهی احساس می‌کنم بینندگان ما بیشتر از این آمارها و ارقام‌اند. صداوسیما شاید در این خصوص خیلی سختگیرانه اظهارنظر می‌کند. در ارتباطاتی که با مردم داریم می‌بینیم مخاطبان ما را به واسطه «نون‌خ» می‌شناسند و چقدر این سریال را دنبال کرده‌اند؛ به این باور می‌رسیم شاید بیش از این درصدها مردم مخاطب تلویزیون و سریال‌هایش هستند.

فرجی که گفته می‌شود قرار است یک سریال در نمایش‌خانگی را پیگیری کند به «کندو» احمدرضا درویش اشاره کرد که خیلی جدّی امسال این سریال را دنبال می‌کند که به جایی برسد.

دیگر خبرها

  • همایش ملی میرزا احمد داواشی، شاعر بلندآوازه‌ی کُرد برگزار می‌شود
  • همایش ملی شاعر بلند آوازه‌ کُرد «میرزا احمد داواشی» برگزار می‌شود
  • اقدام تازه و غافلگیرکننده امیر تتلو در زندان
  • بهار ۵۹؛ وقتی داد سندیکای خبرنگاران از حمله به مطبوعات درآمد
  • بسیج سازندگی؛ نهالی روییده از بطن حقیقت انقلاب اسلامی
  • دستمزد نجومی سعید آقاخانی ؛ شایعه یا واقعیت
  • یک شایعه‌ی جذاب درباره‌ی همکاری مسی و رونالدو
  • یادواره شهدای روستای عیش آباد رفسنجان
  • آزادی زندانی پس از تحمل ۱۵ سال حبس
  • ایرانی‌هایی که در کشور خود هم برگ هویت ندارند